از این طایفه نوحان را بیشتر دوست میدارم. همانها که سرشان را پایین میاندازند و کارشان را میکنند. برای آنان چه فرقی دارد که باران بیاید یا نه، سیل جاری بشود یا نه، طوفان دربگیرد یا نه، در حیاتشان کسی نامشان را بداند یا نه؟ حتی شاید گمنامی را ترجیح بدهند به ناموری. و جاء من اقصی المدینه رجل...
خسته ترینم.......برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 28
تو جوانی من بودی، تو عین جوانی من بودی، تو عین جوانیهایم، آزاد و وحشی و افسارگسیخته بودی، تو همان روزهای من بودی که میپنداشتم همیشه چنان خواهم ماند، زیبا، گستاخ، کمی کلهشق، اندکی یکدنده، و بسیار فارغ و غافل، بسیار صوفی و ابنالوقت. تو از دست رفتی، تو را از دست دادم، عین جوانیام، جوانیهایم...
خسته ترینم.......برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 28
برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 33
برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 37
تو این ابری. میآیی، آدمها دلشان میگیرد، من اما گمان میکنم خواهی بارید، راستش ته دلم کمی هم خوشحال میشوم به خاطر تصور خشخش قدمهایم روی برف. تو اما نمیباری، میگذری...
خسته ترینم.......برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 31
برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 38
خاصیت خضر رفتن است و نماندن. صدای گامهایش را خوب میشناسی... خسته ترینم.......
برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 27
برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 29
ورقپارههای تقویم سنگیناند، کلمنتاین، به قدر گذر سالیان... خسته ترینم.......
برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 38
داشتی از بیکاری دیوانه میشدی، نمیدانستی چه کنی، پس به اغوایش تن دردادی، فریبش را خوردی، حالا که کارت تمام شده و دسترنجت، پس از آن همه عرقریزی، باد کرده و برگشتهای به همان نقطهی اول، میبینی که این دایره را پایانی نیست ــ تو مگر این چیزها را حالا بدانی...
خسته ترینم.......برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 34