محبوب من...

ساخت وبلاگ

امکانات وب

تصدقت گردم، چون کودکی بازیگوش ساعت ها با کلمات و عبارات خود را مشغول می کنم و در آخر سر، مکتوبی که در حد و لیاقت زیبایی تو باشد نمی نویسم. تصدقت گردم، کاش در سرزمینی پهناورتر و در زمانی فراختر به انتظار تو می نشستم. جهانی که در آن، نه جسم و تن و عوارضش مطرح باشد و نه تعلقات دنیوی و نه حتی فکر خدا و عقبی. کاش فقط تو بودی تصدقت گردم و من تو را چون قبایل بدوی بی خبر از جهان پیرامونشان، شب و روز می پرستیدم. ای زیباترین بت ها. ای پاک ترین فرشتگان. ای زیباترین شیاطین. ای که دستانت، بادهای بهشتی را در تن من به حرکت در می آورد. ای که در چشم راست خود جهنم را و در چشم چپ بهشت را بر من ارزان می داری. ای که با گام برداشتن خود، بوی گل های بهاری در تمام پیکر این شهر سیاه و خسته به جوش و خروش در می آوری. ای که خود، از تمام این گل های بهاری، زیباتر و لطیف تر و خوش بوتری. ای که بوسه های تو داروی شفابخش قلب های زخم دیده عشاق جهان است. ای که سروی به قد و برفی به تن. ای که دمادم بر عشق من بر خود می افزایی و درست در آن هنگام که مرا ظن فتح قله عشق در بر می گیرد، راه های جدید و منازل جدید و قله های جدید بر من می نمایی. ای که هر شب با آرزوی در دست گرفتن دستان تو به خواب می روم. ای که علت جنونی. ای که با هر بار نگاه بر ماه، خطوط چهره تو را می بینم. ای که به چشم مردم نمی آیی و من در نظر مردمان، دیوانه ای انگاشته می شوم. ای که تمام شب هایم و تمام باران ها و تمام حسرت ها از تو شروع و به تو ختم می شود. ای که در مقابل آینه ها، به جای چشمان خود، چشمان سیاه تو را می بینم. ای تو که تمام خواب های مرا و حتی تمام بیداری مرا فتح می کنی. دیدن تو تنها برای چندین لحظه، تمام روز مرا آشفته می کند. خبر نداری عزیزکم. وگرنه، یک سلام چقدر طول می کشد که از من دریغ می کنی؟ خبر نداری تصدقت گردم...

+ نوشته شده در  شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۶ساعت 7:20&nbsp توسط شوریده  | 

خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:01