3603

ساخت وبلاگ

امکانات وب

عقربه‌ها را می‌ایستانی. مثل همین فعل، عجیب. می‌لغزی از میان میزها و نیکمت‌ها. به اندازه‌ی لغزش آدمی، معمولی. غافلگیرم کردی. کفش پاشنه‌بلند پایت نیست، خلخال پایت نیست، دامن حریر سیاه تنت نیست که خش‌خش کند. نه، به شق‌شق نمی‌اندازی‌ام. بوی وانیل می‌دهی، بوی نیم ساعت پس از گذاشتن کیک در مایکروویو. پیش‌بندت را سفت می‌کنی. اسمم را روی مچت خال نکوبیده‌ای. طالب آنی که آن نیست. طالب عشق بدون عشق، شهوت بدون شهوت، زیبایی بدون زیبایی. آن زیبایی را می‌خواهی که زوال‌ناپذیر باشد. نه تن به فساد دهد و نه به فنا. چنان لبالب از زندگی که سرریز می‌‌کنی و جاری می‌شوی و به حرکت در می‌آوری. موج در عطش لمس پای تو نمی‌سوزد. صخره به صلابتت رشک نمی‌برد. درخت سرسبزی را از تو نمی‌آموزد. کافی و بس. همین‌قدر که سیگار بر لبم بخشکانی و مجال بدهی که اندوه را از یاد ببرم؛ به اندازه‌ی پنج دقیقه؛ عقربه‌ها را می‌جنبانی...

خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 62 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:46